شعر جدید خسرو آباد - تقديم و هديه به اهالي محترم روستاي خسروآباد (سرزمين مادري)
سلام من به روستای هميشه آباد
سرزمين مادری خسروآباد
سلام من به اهالي خوب و با صفا
آن مهر محبت و عاطفهها
سلام به هر طايفه و قوم در آنجا
آن زحمتكشان با خدا و با تقوا
كارگران با دستهاي پينه بسته
با توكل به خدا و ائمه پيوسته
سلام بر شورا و دهدار آنجا
با همت بزرگان آباد شد روستا
سلام به كشاورزان زحمتكش با وفا
دامدارهاي با تقوا همه محبوب خدا
زمانی روستا مملو از باغ و بوستان
دشت و صحرا همچو گلستان
کنون در اثر مهاجرت و کمبود آب
محصولات دامی و کشاورزی کمیاب
خسرو آباد مردمي با لطف و با صفا
از توابع ميمه استان اصفهانما
همه با وحدت شهرك جديد شده ايجاد
اين خدمات هرگز نرود از ياد
جاده از وزوان تا خسروآباد
ونداده و سعيدآباد و قاسمآباد
احداث دهداري و پارك روستا
حسينيه و بهداشت در آنجا
آسفالت كوچهها و ديگر خدمات
حاصل كار و كوشش و زحمات
آبرساني و ايجاد گاز روستا
با برقرساني روشن شده همهجا
خط تلفن در هر خانه جا دارد
هر يك اعضاي خانه خط همراه دارد
سلام به دانشجو و دانشآموزان
انديشمندان علم و ادب فرهنگيان
تعدادی از خواهران روستا کارمند
هم پزشک و فرهنگی همه ارجمند
عدّه ای خواهران زحمتکش و خانه دار
اندر پناه ائمه اطهار هماره پایدار
درود بر حمزه ای مدیر مدرسه
هم دانش آموزان عزیز مدرسه
زمانی ما دانش آموز آن دبستان
معلم آموخت شعر و نثر و داستان
سلام بر هر کتاب و دانش اندر بوستان
بسی غنچه شکوفا شد اندر گلستان
یاد کنیم از معلّمهای آن زمان
پورمند و ثابتی نامشان جاودان
اسداله مالیان مدیر اسبق دبستان
اند ر ره علم و دانش زحمت ها کشیده فراوان
افسوس آن روزهای خوب درس گذشت
قدر هم بدانیم گذشته بر نگشت
یادش بخیر قدیما و آن مکتب خانه ها
حروف ابجد و قرآن درس آمُلا
بچه ها از ترس می خواندند درس ها
و الا پاها فلک می شد با چوب اَنارها
براستی اگر خط بود آن خط ها
زیبا شکسته و نستعلیق و خوانا
كارمندان و پزشكان روستا
در سطح استان و ديگرجاها
سلام بر شهيدان و جانبازان
هم رزمندگان، هم ايثارگران
یاد کنیم از پیر و جوانان روستا
آنان که رفته اند سوی خدا
شادی روح گُذشتگان و اموات
قرائت حمد و سوره و صلوات
لالهها، آهي، فرجيان،جورمند
زندي و جانبازان ارجمند
با كمك افراد خيّر در آنجا
كمك رساني بَهر مستمندان روستا
دَه روز ماه محرم خسروآباد
از ميمه گرفته تا زيادآباد
در مسجد بهر پذيرايي آماده
از چلوكباب تا غذاي ساده
عزاداري خسروآباد نمونه
نذري ميدهند خونهبهخونه
حمل نخل روبروی مسجد روستا
هم اطراف روستا و گُلزار شهدا
هئیت و سینه و زنجیر و عزاداری ها
اندر مسیر ذبح دام و ادا نذری ها
رمضان و اذان مسجد و بام خانه
افطاري در هر خانه و كاشانه
روحش شاد مشهدی قلی نیک عهد مقدم
بهر پذیرای مهمان هماره پیش قدم
کسبه در کوچه ها اتراق نداشتند جا
خانه مشهدی قلی بود مهمان سرا
صنايع دستي فراوان بوده در روستا
فرش و جاجيم لباس محلي آنجا
آثار خانههاي قديمي در روستا
نمايانگر قدمت و تاريخ آنجا
بُوَد آثار قديمي در اطراف
در كوه و دشت و اكناف
شق و نظرآباد قديم خسروآباد
ستونهاي گبر و كُپه خاكي نرود زياد
زمانی تهیه فیلم و سریال اندر خسروآباد
با کارگردان امراله احمد جو اهل زیاد آباد
از خانه های قدیم هم روستای قاسم آباد
مزرعه و کوه و صحرا هم دولت آباد
تفنگ سرپُر و روزی روزگاری
پشت کوه های بلند و دگر فیلم ها یادگاری
عده ای اهالی شرکت اندر فیلم ها
عزیزاله و حسن علی شفیعی داشتند نقش ها
اندر فیلم روزی روزگاری
نقش سیف اله فرزانه یادگاری
برج ميل هم آسياب و برج دولت آباد
درياچه و آسياب دو چاهي و عليآباد
آرد آسیاب آبی و نان تنوری
سماور زغالی و کتری و قوری
آش و آبگوشت و کباب
برنج و پلو اندک هم کمیاب
هجده رشته قنات نماد روستا
يقيناً تاريخ نهفته در آنجا
قدیما فاقد لوله کشی آب روستا
محلی موسوم به سرچشمه آنجا
دختران به همراه زن ها
دیگ به سر اندر دست کوزه ها
با تعریف و نقل قصه و داستان ها
پیاده طی می شُد مسافت ها
کوزه پُر آب هم پارچ و دیگ ها
تُرنه [1] به سر حمل به مقصد خانه ها
زمانی مشهدی اصغر فرزانه
جوار مسجد اسکان مغازه هم خانه
با همکاری اهالی و خیرین آنجا
کمک بهر ساخت مسجد روستا
مغازه های قدیم اندر روستا
مغازه شیرعلی هادی پور قدیم آنجا
بقال حسن زندی هم حسن جورمند
هم رحیم پاکزاده بهر مردم ارجمند
هم دکان مشهدی جواد آن روزها
قصابی مشهدی فرهاد پشت قلعه ما
مغازه و نانوایی اندر شهرک خسروآباد
متعلق به خاندان فرزانه سیف اله زنده یاد
احمد جورمند[2] هم داشت دکان
هم تنور نانوایی یادگار اندر مکان
قدیم شغل مردم بود همین ها
دامدار کشاورز قالی هم هنرها
هفتاد سال پیش مهاجرت به شهر ها
پی کسب و کار و اسکان همانجا
تهران هم شهرهای ایران
بعضی حومه اطراف و شهر صفاهان
قدیما که نبود وسیله مثل این روزها
اهالی جهت خرید مایحتاج و نیازها
مثل قند و چای و باروت تفنگ ها
به مقصد اصفهان طی مسافت ها
از روستا به اصفهان شانزده فرسنگ راه
با چندین نفر سواره و همراه
سحر حرکت و نهار مورچه خورت آنجا
آخر شب هم صفاهان آن شهرها
شب استراحت اندر کاروانسراها
صبح خرید و برگشت سمت روستا
محلی در روستا موسوم به باغو[3]
محل استراحت اهالی و گفتگو
آب چشمه به سوی دشت و باغ ها روان
اکثرا اهالی اطراف جوی داشته مکان
هم شستشویی البسه ظرف و ظروف ها
هم آبیاری بهر باغچه و حیاط ها
در بعضی منازل با حفر چاه ها
بهر شُرب و ضو و نیازها
قدیم بقالی و عطاری اند روستا
تبادل کالا گاهی با پول ها
چرتکه[4] و سنگ ترازو و میزان
توزین بارهای سنگین با قَپان[5]
قصاب و نانوا نشانه بر چوب خط[6] ها
گوسفند به قصاب گندم به نانوا پس از مدت ها
سیلوی هر خانه بود تا پو[7]ها
محل گندم و جو و حبوبات ها
پس از برداشت محصول و انگورها
خوشه انگور بهر کشمش آویزان اندر بالا خانه ها
انباشت آذوقه بهر زمستان ها
هم محصول دامی و کشاورزی اندرخانه ها
پيرغار و اشكف و دُمسياه
آثار زيادي مشهود همهجا
یادش بخیر هنگام غروب و برگشت گلهها
بع بع بزغاله و بره و اندر پی مادرها
گله مستقر در محلی بنام دونبره[8] ها
وقت شیر دوشی از گله توسط زن ها
چوپان گله هنرمند بود آن زمانها
نواختن نی و آواز در طبیعت خدا
هم بافت کلاه و دستکش و جورابها
انواع شال و ژاکت از پشم گوسفندها
گاهی هم دوک ریسی و بافت طنابها
قدیما مردم از این جهت بودند خودکفا
پخت نان تنوری توسط زن ها
هم تهیه آتش کُرسی آش و حلیمها
فصل پاییز و برداشت از باغ و بوستانها
هم محصولات دامی گاو و گوسفندها
تهیه رب انواع ترشی سبزی و قورمهها
گاهی هم دوخت لباس و رختخوابها
بافت گلیم و چادر شب و جاجیم اندر کارگاهها
هم بافت فرش توسط زن و مرد ها
اواخر فصل پاییز و آن روزها
بهر تیراندازی کوزه روی برجها
افراد تیر انداز ماهر اندر روستا
نشانه گیری و هدف آن کوزه ها
عدهای پهلوان کُشتی و پرتاب گالهها
از دیوار هفت چینه و آن قلعهها
ایام عید و رفتن به خواستگاریها
همراه اعضای خانه و بزرگترها
هم تهیه آجیل و خانه تکانی ها
کاشت سبزه عید اندر خانهها
روز عید و رفتن خانه بزرگ طایفهها
گرفتن عیدی و دید و بازدیدها
یادی کنیم از دلاک[9] حمام دشتبانها
چندین کار روستا به عهده دلاکها
سلمانی اصلاح صورت کشیدن دندان ها
کار در حمام و جشن و عروسیها
طبق رسم و رسوم اندر روستا
مزد عزیزان موسم برداشت خرمنها
زمانی حمام خزینه روستاها
تون[10] و زیر دیگ گرم با هیزمها
زمانی روستا مملو از دشت و باغ و بوستانها
زمانی حمل بار با شتر کاروان همراه ساربانها
از روستا به اصفهان اهواز و دیگر شهرها
صادرات روستا محصولات کشاورز و دامدارها
واردات نفت قنند چای گردو باروت دیگر چیزها
زمانی که نبود خرمنکوب و تراکتورها
با دستگاه (چون[11]) خُرد میکردند خرمنها
تیغهها (چون) بُرنده حمل با حیوانها
فرد بر آن نشسته چرخش دور خرمنها
پس مدّتی جدا شده گندم از کاه ها
با برداشت محصول بیل زدن دشت و باغها
پی آن کشت دشت مزارع و گندمها
آب فراوان و کود دامی و گوسفندها
همه چیز طبیعی و بدون کود شیمیاییها
بارش برف و باران زیاد اندر آن سالها
سوخت خانهها چوب و هیزم اواخر نفت و ذغال ها
ماه اسفند بیداری طبیعت خدا
شکوفایی گُل و سبزه زارها
مراسم اسفندی رفتن درب خانه ها
پذیرایی جشن و سرور و شادی ها
با سرود اسفند و مُسبند
ماه زاییدن گوسفند
از خونه بیرون نیایید
عرق دارید می چایید
ما بلبلانیم از سرمای زمستون خسته ایم
دل به امید گلستان بسته ایم
ولی افسوس طی سال ها
این مراسم رفته از یادها
زمستان و آرد صدمن هیزم خرمنها
خشکبار و قورمه دام گوشتی جوار خانهها
یادش بخیر آن همه یکرنگی و محبتها
مردم خسرو آباد با لطف و صفا و خوبیها
يادش بخير آن دوران قديما
همه دور كُرسي و شب نشينيها
قصه پدر بزرگ و مادر بزرگها
آن محبت و صفا و يكرنگيها
شب چله و رسم و رسومها
بزرگترها نقل ميكردند شاهنامه را
مراسم نوروز و سيزده بدرها
گردش دشت و دَمن كوه و صحرا
يادپشت قلعه روستاي ما
يادش بخير بازيهاي محلي ما
جشن و شادی هم توپ بازی
کشتی محلی هم قاپ بازی
بازی با تخم مرغ و برد و باخت آنجا
جیب ها پر از آجیل محل آن روزها
مراسم چهارشنبه سوری آخر سال ها
تهیه هیزم و روی آتش پریدن ها
زردی من از تو سرخی تو از من
غم از دل برود شادی بهر من
آخر شب چهارشنبه سوری ها
برپایی مراسم قاشق زنی ها
رفتن درب منازل اهالی روستا
جشن شادی و پذیرایی ها
ولی اکنون با گُذشت سال ها
این سُنت هم به بوته فراموشی ها
ياد كنيم از هنرمندان روستا
فضل ا... سليمي، استاد موسيقي آنجا
شعرا همچو قدرت اله گلهداري
بُود بهر مردم روستا افتخاري
خدا رحمت کند گله داری
سه کتاب ایشان یادگاری
ديگر شاعر بيژن جورمند
مقبول مردم خوب و ارجمند
رنگ زندگي، آواي دل، سرزمين مادري
تقديم و هديه بهر مردم يادگاري
دو شاعر دیگر اندر خسرو آباد
احمد پاکزاده هم ایرج جورمند
الحق روستا برو و بومش آباد
با اشعار خوب محبوب مردم ارجمند
هم غزل و هم قصیده و مثنوی
فرهنگی و اجتماعی و معنوی
شاعره ای بین خواهران ارجمند
ساکن اصفهان فاطمه پورمند
او بُود فرزند محسن پورمند
محبوب و خوب و ارجمند
سروده هایش بُود شعر نو
در باب همه مسائل بهر من و تو
حسن خبازه بانی غسالخانه روستا
ماشااله زندی هم پُست و مخابرات آنجا
قدیما نصیر جورمند پُست خسروآباد
زمانی که با نامه و تبریک می کردند یاد
روزگاری در بخش میمه و روستاها
فاقد هر طببیب و دکتر و دوا
فقط حکیم موسیا ساکن اندر وزوان
با فلوس[12] و داروهای گیاهی می کرد درمان
دوا گُل بنفشه [13]و گُل گاو زبان[14]
تجویز بهر کودک و پیر و جوان
آبله و حصبه و وبا و طاعون اندر جهان
میلیون ها نفر را برده از میان
کنون به یاری خدا پیشرفت علم و دانش
با همت و تلاش و کار و کوشش
با بروز هر بیماری کشف دارو و درمان
ویروس هم باکتری شده ناتوان
همین سرزمین مادری خسرو آباد
پزشک و فرهنگی اداری دارد زیاد
دکتر حبیب شیراز زندی ها اصفهان
باز هم پاکزاده ها اندر صفاهان
دکتر پورمند هم زندی تهران
هم عزیزان دیگر اندر شهرهای ایران
ساربانی زورمند و مالیان
همه فرهنگی هستند عزیزان
حبیب و سلیمی و تشرفی و هادی زاده ها
کارمند ادارات و نهادها و ارگان ها
هم مقدم و فرزانه و زنده دل و ها دی پورها
هم ملکیان دوستان که نبرُدم نام آنها
در هر طایفه پزشک فرهنگی هم کارمند
همه محبوب و خوب و ارجمند
این ها فقط اشاره ای به دوستان
بسی گُل فراوان اندر باغ و بوستان
شاید افرادی باشد در آبادی
که حقیر نبرده از آنها نامی
روستا سرزمین مهد علم و دانش
هم کار و تلاش و کوشش
نسل جوان دارای تحصیلات عالی
به یاری خدا شود متعالی
مينويسم براي شما تا زنده هستم
از لطف و محبت شما شرمنده هستم
امير جورمند چيني بندزن روستا
كارهايش يادگار مانده در خانهها
نصير جورمند استادكار فرش
هنرهايش در هر خانه بسته نقش
آقا يوسف ثابتي چيني بندزن روستا
زنسل مادر بوده اهل آن روستا
برگزاري مراسم تعزيه در روستا
از قديم الايام توسط اهالي روستا
مداحي و نوحه سرايي و قاري قرآن
شيرعلي، فرهاد، زورمند و تشرّفي قربان
عزیزان مداح نوحه قاری قرآن
خدایارتان از حوادث در امان
در ره اسلام و دين و قرآن
عزیزان زحمت ها كشيده اندر زمان
از زمان کرونا[15] تا بحال
بعضی مراسم ها شده محال
اکنون بهر مراسم و وقت نماز
به یاری خدا مسجد و حسینیه شده باز
انشاالله در محرم و صفر و رمضان
برگزاری مراسم ها باشد همچنان
با صوت آقای تشرفی قربان
شیر علی و فرهاد و زورمند مالیان
شورای سابق حسین ملکیان
ساربانی و سلیمی و بقیه دوستان
بانی خشت اول در کارها
خدمات و عمران و آبادانی آنجا
اکنون شورا محمد محتاج خدا
با اعضا شورا خدمت بهر امت خدا
دهیار روستا بود رضا فرجیان
عموی ایشان شهید بهمن فرجیان
خدمت ها نموده بهر عمران روستا
همکاری با شورا و مسئولین روستا
تشکر از مدیر محبوب مدرسه
یاد دوران حساب و هندسه
جا دارد یاد کنیم از دوستان
هم دوستان و همکلاس های دبستان
شیرزاد و برادرش ناصر مالیان
حسن علی شفیعی و تشّرفی قربان
علی قلی زندی پورمند کامران
رضا هادی زاده و کرمعلی فرجیان
حسن تشّرفی هم حسین ملکیان
علی فرزانه رضا حبیبیان فر بقیه دوستان
بهرام حبیب هم از دوستان
اهل شعر و ادب هم داستان
حسین قدمی و داود زندی
هم شادروان بوذرجمهر زندی
زمانی رضا قاصدی مخابرات روستا
روزگاری که فاقد تلفن بود خانه ها
قديما كه نبوده وسيله در روستا
زيارت خانه خدا، كربلا مشهد امام رضا
گاه با كاروان گاه پياده طي مسافتها
عبور از شهر و روستا و كاروانسراها
آن طور که نقل شده برای ما
عده ای جهت زیارت آقا امام رضا
مشهدی شکری و مشهدی آقا بیک زورمند
با هفت تن از اهالی و علی آقا جورمند
یک ماه رفت و یک ماه برگشت
با ده روز قصد زیارت هفتاد روز گذشت
كوچ دامداران و لبنيات خوشمزه
روغن و پنير فرآوردههاي با مزه
کنده و گله کنارش مرد خانه
بهر استراحت دامدار آن خانه
نان چهارسنگ و قورمه هم کباب
هم کلوچه و هم نمد خوش خواب
خدا رحمت كند سيف اله فرزانه
حمل مسافر اصفهان و كارخانه
اكنون عبداله خبازه و عباس
مسافر بهر اصفهان و آقاعلي عباس
بنيانگذار خط اصفهان علي ماليان
زماني كه سواري و تاكسي نبود درميان
بعد از پدر آـقای ناصر مالیان
محبوب عام و خاص و خوش بیان
با مینی بوس مسیر میمه و اصفهان
بخش میمه از توابع صفاهان
اكنون پارك سواري در هر خانه
هم کوچه و خيابان و كاشانه
توسط سارباني جمشيد فر د ارجمند
با كمك مسئولين بهر مستمند و نيازمند
یکی از خیّرین زندی حاج عباس
روحش شاد و اندر پناه ابوالفضل عباس
اندر محرم و صفر و رمضان
کمک های مردم ادامه همچنان
اهالی از هر قشر در حد توان
کمک بهر مسجد و حسینیه عمران
قديما اهالي سكني داشتند در قلعهها
پشت قلعه و قلعه مراد و قلعه بالا
قدیم خشت و گِل بود مصالح خانه ها
سقف ضربی دیوار و هفت چینه ها
شب بسته می شد درب قلعه ها
دشمن جرأت حمله نداشت به خانه ها
شب مستقر ميشُد اندر برج نگهبان
مجهز به سلاح و اهالي در امان
در تيراندازي شهره عام و خاص خسرو آباد
هرگز ايثار و شهادتها نرود از ياد
استاد عباس دوخت گیوه اندر روستا
بهر دامدار کشاورز جوانان روستا
عده ای بهر خرید البسه و کفش ها
عازم وزوان و میمه همجوار روستا
قدیما زیره آویشن ریواس فراوان
هم قارچ کنگر کتیرا سوغات چوپان
گاهی هم شکار پرنده هم آهوان
چوب وَن[16] بهر دود مَشک آن زمان
کشاورز جهت تعیین وقت آب
سطل هم پنگ[17] کنارش میرآب[18]
سطل پُر آب پیاله روی آن
چهار پیاله پُر یک ساعت آن زمان
قدیم بیابان سبز و شکار فراوان
انواع پرنده آهو و بز کوهی آن زمان
افسوس با گذشت روزگار و زمان
هم شکار پرنده و چرنده رفت از میان
آن زمان كه شورا و حل اختلاف نبود
مشكل گُشا اندر کار روستا كدخدا بود
زماني امامعلي پورمند كدخداي آبادي
روزگاري هم حسن علي زندي
زماني تاج محمد زندي خانه انصاف بود
او با ژاندارمري و ادارات در ارتباط بود
حمامی و دلاک و دشتبان
زحمتهای کشیدند آن زمان
توسط اصغر آقا مالیان
بهر ساخت مسجد و آن ساختمان
جمعآوری کمکهای مردمی
از کاسب و کارمند و هر قومی
با کمک خیرین و اهالی خسروآباد
مسجد و حسینیه شده آباد
اولین چاه عمیق در خسروآباد
قلیخان پورمند کرد آباد
توسط اهالی هم چاه دولت آباد
چاه ها باغ دوری هم اطراف خسرو آباد
اگر چشمه ها خشک و کم آب شد
با حفر چاه ها منطقه آباد شد
گویند زمان زند خسروآباد شده آباد
اما مدارک مستند نیست کی شده آباد
اما آثار تاریخی که آنجاست
نمایانگر قدمت بیشتر روستاست
باید عدهای بکوشند با کارشناسی
تا تاریخ دقیق شود بازشناسی
مقبرهای در خسروآباد موجود
مشهور است به شاهزاده محمود
مدرسه سردار جنگل خسروآباد
در شهرک جدید شده ایجاد
اكنون به بركت خون شهدا و انقلاب
بهر مردم خدمات زياد از هر باب
كشورما در صلح و آرامش است
با دشمن مدارا با دوستان سازش است
سروده جورمند بماند يادگار
وحدت اهالي خسروآباد پايدار
الهي شاد و سلامت باشيد
در پناه خدا و آل محمد(ص) باشيد
[1] تُرنه: پارچه ای چند لایه و محکم دایره ای شکل جهت جلوگیری از آسیب و صدمه به سر زنان روی سر و زیر دیگ قرار می دادند
[2] مرحوم مشهدی احمد آقا جورمند پدرم به شغل بقالی مشغول بود نانوایی هم داشت و در اوقات فراغت هم به اتفاق مرحوم مادرم به شغل قالیبافی هم اشتغال داشتند و نقشه قالی را حفظ بودند. شایان ذکر است در قدیم اکثر زنان و دختران به حرفه قالیبافی و کارهای هنری از جمله گُل دوزی و بافت جوراب و دستکش و شال و کلاه و ژاکت اشتغال داشتند.
[3] باغو: محل عبور آب در وسط روستا
[4] چرتکه: دستگاهی با مهره های چوبی جهت محاسبه قیمت اجناس
[5] قَپان: نوعی ترازو جهت توزین بارهای سنگین که روی دوش دو نفر قرار می گرفت و نفر سوم عملا توزین را عملاً انجام می داد.
[6] چوب خط: در قدیم موقع خرید نان و گوشت قطعه چوب باریک حدود 30 سانتی متر وجود داشت که با هر بار خرید مشتری با چاقو خطی روی آن حک و پس از پُر شدن گوسفندی به قصاب گندم به نانوا تحویل می شد و این بهترین حس اعتماد متقابل بود.
[7] تاپو: محل نگهداری گندم و جو و بعضاً حبوبات نوعی سیلوی محلی
[8] دو نبره محل چهاردیواری مخصوص شیردوش گوسفندان
[9] دلاک: کسی که در قدیم در حمام اشتغال به کار داشت لیکن کارهایی از قبیل اصلاح سر و صورت کشیدن دندان و ... انجام می دادند. جا دارد از یکی از این افراد، شادروان استاد حسین یاد کنیم که زحمت های زیادی کشیده اند، روحش شاد
[10] تون: آتشدان زیر دیگ حمام خزینه در قدیم
[11] چون: دستگاه در قدیم مخصوص خُرد کردن خرمن بود
[12] فلوس گیاهی که بصورت خودرو میروید و بیشتر متعلق به مناطق گرمسیر است. این گیاه خواص منحصر بفردی را بدنبال خود به یدک میکشد، یکی از این خواص مسهل بودن است.
[13] بنفشه از گیاهان دارویی و زینتی است که از گذشته در طب سنتی کاربرد داشته است. از گل، برگ و سایر قسمتهای این گیاه برای تهیه دمنوش، عصاره، روغن، ضماد و ... استفاده میشود. گیاهی است ملین، مسهل صفرا، خلط آور، تب بر و ضد کم خوابی
[14] گل گاوزبان دارای طبیعت گرم و اثر نشاطآور، مقوی تمام بدن و آرامشبخش است. دمکرده گل گاوزبان به همراه کمی لیمو عمانی، یک دمنوش مناسب برای مقابله با سرماخوردگی است.
[15] کرونا: کوید 19 بیماری ویروسی علائم آن شبیه سرماخوردگی و چون ریه را در گیر می کند خطرناک است.
[16] وِن: درخت خودرو در کوه ها از چوپ آن جهت دود دادن مشک استفاده می شد برای نگهداری آب – دوغ و ماست.
[17] پنگ: در قدیم جهت تعیین میزان و ساعت آب پیاله ای معمولاً از جنس مس یا برنج که ته آن سوراخ وجود داشت روی سطل آب قرار می دادند چهار پیاله پُر می شد معادل یک ساعت بود.
[18] میراب: کسی که آب را برای کشاورزان تقسیم می کرد بوسیله همان پنگ سوراخ و سطل آب که حکم ساعت را داشت.



